English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7777 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
dostortion U تغییر شکل پیچیدگی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
intorsion U پیچیدگی
refractile U پیچیدگی
crank U پیچیدگی
cranked U پیچیدگی
cranking U پیچیدگی
cranks U پیچیدگی
elaboration U پیچیدگی
distortions U پیچیدگی
convolutions U پیچیدگی
convolution U پیچیدگی
furl U پیچیدگی
reconditeness U پیچیدگی
abstruseness U پیچیدگی
anfractuosity U پیچیدگی
torsion U پیچیدگی
intortion U پیچیدگی
enswathe U پیچیدگی
distortion U پیچیدگی
crispness U پیچیدگی
perpexity U پیچیدگی
complicacy U پیچیدگی
compiexity U پیچیدگی
clubfoot U پیچیدگی
furled U پیچیدگی
furling U پیچیدگی
furls U پیچیدگی
torility U پیچیدگی
complexity U پیچیدگی
complexities U پیچیدگی
intricacy U پیچیدگی
intricacies U پیچیدگی
knottiness U پیچیدگی
volution U پیچیدگی
labyrinths U پیچیدگی
wryness U پیچیدگی
complication U پیچیدگی
complications U پیچیدگی
labyrinth U پیچیدگی
interlacement U بهم پیچیدگی
intertwist U بهم پیچیدگی
unweave U از پیچیدگی دراوردن
intervolution U بهم پیچیدگی
torsion U پیچیدگی تاب
shearing strain U پیچیدگی برشی
abstrusely U از روی پیچیدگی
tactical complication U پیچیدگی تاکتیکی
unsnarl U رفع پیچیدگی و ابهام
laid up in bed U وضع طبیعی راه پیچیدگی
plexus U چیزهای درهم پیچیده پیچیدگی
end strings U نخهای قابل تغییر کیسه لاکراس برای تغییر عمق ان
unclocked U مدار الکترونیکی یا فلیپ فلاپ که با تغییر ورودی وضعیتش تغییر میکند و نه با سیگنال ساعت
transitions U عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
transition U عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
hangovers U تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
income effect U اثر درامدی تغییر در مقدارتقاضای کالا در نتیجه تغییردرامد واقعی بدون تغییر درقیمتهای نسبی کالاها
hangover U تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
varies U تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
vary U تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
plastic U تغییر پذیر قابل تحول و تغییر
variable area nozzle U نازل پیش برندهای که مساحت سطح مقطع ان برای سازگار شدن با تغییر سرعت و کارکرد سیستم پس سوز یاتغییر فشار اتمسفر یا محیط تغییر میکند
changes U تغییر کردن تغییر دادن
changed U تغییر کردن تغییر دادن
change U تغییر کردن تغییر دادن
changing U تغییر کردن تغییر دادن
change over U تغییر روش تغییر رویه
fm U فرایند تغییر مقدار نشان داده شده توسط یک سیگنال ازطریق تغییر فرکانس سیگنال مدولاسیون فرکانس odulation
cycled U تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycles U تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycle U تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
counter march U تغییر جهت نیروی نظامی عقب گرد عقب گرد کردن تغییر رویه دادن
fet U وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
angular travel U تغییر مکان زاویهای زاویه تغییر مکان
gradient circuit U مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
non return to zero U سیستم ارسال سیگنال که ولتاژ مثبت نشان دهنده یک عدد دودویی و ولتاژ منفی عدد دیگر باشد. نمایش عدد دودویی که سیگنال در آن وقتی وضعیت داده تغییر میکند تغییر کند و پس از هر بیت داده به ولتاژ صفر برنگردد
variations U تغییر
modification U تغییر
fluctuation U تغییر
commutation U تغییر
changed U تغییر
conversion U تغییر
change U تغییر
dachi U تغییر پا
stationary U بی تغییر
innovations U تغییر
innovation U تغییر
changing U تغییر
variation U تغییر
conversions U تغییر
misalignment U تغییر
amendments U تغییر
amendment U تغییر
vicissitude U تغییر
shunting U تغییر خط
mutation U تغییر
mutations U تغییر
changes U تغییر
alteration U تغییر
alternation U تغییر
changeless U بی تغییر
deed poll U تغییر نام
transact U تغییر دادن
transmutation U تغییر شکل
changeable U تغییر پذیر
reversal shift U تغییر وارون
mutants U تغییر پذیر
change U تغییر دادن
mutant U تغییر پذیر
invariable U تغییر ناپذیر
misalign U تغییر یافتن
turnabouts U تغییر موضع
turnabouts U تغییر عقیده
variation U تغییر ناپایداری
change [in something] [from something] U تغییر [در یا از چیزی]
variations U تغییر ناپایداری
altertive U تغییر دهنده
put about U تغییر مسیردادن
mutate U تغییر دادن
reset U تغییر دادن
unalterable U تغییر ناپذیر
changed U تغییر دادن
redeploy [staff] U تغییر دادن
range of variation U ناحیه تغییر
constantly U بدون تغییر
modification U تغییر وتبدیل
transformation U تغییر شکل
alterant U تغییر دادنی
alterable U قابل تغییر
immutable U تغییر ناپذیر
variability U تغییر پذیری
changeable U قابل تغییر
supple U تغییر پذیر
alterability U قابلیت تغییر
magnatic displacement U تغییر مغناطیسی
transformation U عمل تغییر
rebus sic stautibus U تغییر شکل
transform U تغییر شکل
vicissitudes of time U تغییر اوضاع
transformative U قابل تغییر
variables U تغییر پذیر
transiguration U تغییر شکل
versatility U قابلیت تغییر
variable U تغییر پذیر
variative U قابل تغییر
weather U تغییر فصل
transforms U تغییر شکل
weathered U تغییر فصل
to undergo a change U تغییر یافتن
transformed U تغییر شکل
load variation U تغییر بار
voltage variation U تغییر ولتاژها
transforming U تغییر شکل
weathers U تغییر فصل
transmutative U قابل تغییر
unchangeable U تغییر ناپذیر
altered U تغییر یافتن
altered U تغییر دادن
altering U تغییر یافتن
altering U تغییر دادن
alters U تغییر یافتن
alters U تغییر دادن
vacillatory U تغییر پذیر
upheavals U تغییر فاحش
upheaval U تغییر فاحش
alter U تغییر دادن
alter U تغییر یافتن
variation coefficient U ضریب تغییر
mutated U تغییر دادن
mutates U تغییر دادن
mutating U تغییر دادن
amend U تغییر دادن
amended U تغییر دادن
amending U تغییر دادن
variational principle U اصل تغییر
variational method U روش تغییر
variation theorem U قضیه تغییر
lour U اخم تغییر
turnabout U تغییر موضع
modifies U تغییر دادن
modify U تغییر دادن
minor change U خرد تغییر
kainophobia U تغییر هراسی
kainotophobia U تغییر هراسی
modifying U تغییر دادن
near-constant state of flux U تغییر همیشگی
sex reversal U تغییر جنسیت
secular change U تغییر قرنی
turnabout U تغییر عقیده
realigns U تغییر دادن
realigning U تغییر دادن
realigned U تغییر دادن
displacement U تغییر موضع
displacement U تغییر مکان
realign U تغییر دادن
metamorphosis U تغییر شکل
switcheroo U تغییر ناگهانی
vary U تغییر کردن
mean variation U تغییر متوسط
temperature variation U تغییر دما
ternal U دارای سه تغییر
fluctuates U تغییر مداوم
Recent search history Forum search
1deformations is a concept that is gaining ground معنی این جمله
1I am good with figures,how about you?
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1نقش ارامنه در تغییر و تکامل زبان ترکی
1to take a spell at whell
1 moves up the range
1Oem
1Otherwise, throw in a rimshot hit every now and then
3It is acidic and its concentration is in continual flux as a result of its utilization by aquatic plants in photosynthesis and release in respiration of aquatic organisms.
3It is acidic and its concentration is in continual flux as a result of its utilization by aquatic plants in photosynthesis and release in respiration of aquatic organisms.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com